اولين ناناسي خاله هدياولين ناناسي خاله هدي، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

❤خاله هدی❤

تقارن افتتاح وبلاگم با سالروز راه اندازي وبلاگ ياسمين زهرا

1391/4/5 16:27
نویسنده : خاله هدی
711 بازدید
اشتراک گذاری

خداوندگارا، با نام و يادت شروع ميكنم تا راهنمايم باشي تا بي نهايت...

در اوج احساس نگارشم كه با يادآوري خاطره اي تنم ميلرزه...

خدايا، بدون اينكه بدونم يه لحظه متوجه شدم امروز سالروز راه اندازي وبلاگ ياسمين زهراي عزيزمه. پارسال يكشنبه 5 تير براي چهل روزگي ياسمين زهراي عزيزم وبلاگشو درست كردم و امروز در روزي كه ميخواستم براي خودم بنويسم  و وبلاگ خودم رو ساختم ديدم يكسال از وبلاگ نويسيم گذشته. بدون اينكه اين مناسبت رو به ياد داشته باشم... اين مساله رو به فال نيك ميگيرم ... خدايا ازت ممنونم كه بي هيچ بهونه اي دل كوچيك منو شاد ميكني... دوست دارم خداقلب

اينم اولين پست من در كل ني ني وبلاگ:

http://yasaminzahra-pouryasin.niniweblog.com/post1.php

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

محدثه
5 تیر 91 18:29
منم افتتاح این وبلاک زیبا رو بهتون تبریک میگم مبارکهههههههههههههههههه


ممنونم محدثه جون مهربونم
مامان اترینا
5 تیر 91 18:40
سلام خاله جون مبارک باش من و اترینا شما رو خیلی دوست داریم راستی اسم من نغمه هستش امیدوارم همیشه موفق باشی


ممنونم نغمه جونم. شما به من لطف دارين. منم شما و آتريناي ناز رو خيلي دوست دارم
مامان گلی
5 تیر 91 19:45
سلام هدی جون مبارک باشه افتتاح وبلاگت انشالله تمام لحظه های زندگیت خوش باشیتوی این روزهای عزیز برات دعا میکنم هیچ لحظه تلخی توی زندگیت پیش نیاد و نخوای توی وبلاگ پر از احساست ثبت کنیآمین یا رب العالمین

ممنونم مامان گلي مهربون. التماس دعاي فراوون
خاله جون
5 تیر 91 22:21
مبارک باشه هدی عزیزمممم
چقدر که مهربونی شما ولی خدا کنه بتونی 3 تا وبلاگو با هم تند تند به روز کنی الان کار منم بیشتر شد و مدام باید روی این 4 وبلاگ باشم
وبلاگ سینا و یاسمین و محمد و این وبلاگ نو ساخته
مبارک باشه امیدوارم فقط خوشایندهات و شادیهاتون اینجا ثبت بشه


ممنونم عزيزم. شايد فقط همين وبلاگ رو داشته باشم. بقيه رو واگذار ميكنم به مامان وباباشون. اينجوري بهتره
مامان یاسمین زهرا
6 تیر 91 0:26
میکشم هدی رو اگر دیگه برا یاسمین تو وبلاگ خود یاسمین ننویسه


شايد ننويسم. حوصله سين و جيم شدن ندارم
مامي نسيم ( مامان ملودي )
6 تیر 91 8:05
هورا مبارك


مرسي نسيم جون
مامي نسيم ( مامان ملودي )
6 تیر 91 8:06
انشا الله خبر عروسي و ني ني خوشگل خودت و بهمون بدي توي اين وبلاگت خانومي


شما لطف دارين عزيزم
مانی محیا
6 تیر 91 9:13
عجب سلیقه ای. عجب قالب رومانتیکی.. خوشمان آمد..


قابل شما رو نداره خواهر
مامان طاها
6 تیر 91 11:04
افتتاح وبلاگتون مبارک خاله هدی مهربون


مرسي مريم جونم
هدی
6 تیر 91 12:34
چییییییی؟؟؟؟
دیگه واسه بچه ها نمینویسی؟؟؟؟؟
چرا هدی جون؟؟ آخه دلت میاد؟ تویی که همیشه خیلی قشنگ و با جزییات کامل خاطرات به یاد موندنیشونو ثبت میکنی اگه تو ننویسی کی واسشون بنویسه؟!؟! ماماناشون بیشتر وقتشون با بچه داری پر میشه مثل خواهر خودم خیلی وقتا توی نوشتن خاطرات سینا دست به دامن من میشه میگه وقت نمیکنم یا وقتی خونه ماست و سینا با ما مشغوله میره سراغ وبلاگ.
مامان سارا که محمد هنوز خیلی کوچیکه و کلی بهش احتیاج داره قاعدتا نمیتونه بیاد سراغ وبلاگ مامان ندا که هم اگه وقت کنه هر ازگاهی عکسای بچه ها رو بیاد بذاره.
حیفه خاله جون دلت میاد؟ اینا کلی واسشون خاطره میشه و یادگار میمونه مخصوصا واسه یاسمین که دختره و حتما علاقش به این چیزا بیشتره در آینده. محل به حرف کسی هم نذار اگه کسی چیزی گفته. تو عشق به خواهرزاده هاتو بچسب. اینجا هم از خودت بنویس ولی یاسی و محمد منو یادت نره
از این به بعد اینجا با اسم خودم نظر میذارم.


نمي دونم هدي جون. شايد بنويسم شايد ننويسم. مثلا امروز يكسال و يكماه و يازده روزگي ياسمينه. نمي دونم كلي خاطره و چيز ميز دارم ازش ولي ترجيح ميدم ننويسم دليلي هم نداره. متاسفانه فرهنگ جامعه حتي توي بالاترين سطح پايينه. نمي خوام بدونن توي خونه ما چه اتفاقي ميفته و ما چيكار ميكنيم درحاليكه خودشون پنهان كاري ميكنن. (غلط و غلوط دارم مي نويسم) فكر نكنم ديگه وظيفه اي هم داشته باشم براي خواهر زاده هام. مامان و باباشون ديگه بايد ادامه بدن. منم خاطرات خودمو به سبك خودم مي نويسم


مرسي عزيزم شما هميشه به من لطف داري
مامان قند عسل
7 تیر 91 1:37
تبریک میگم هدی جون



مرسي عزيزم
مامان قند عسل
7 تیر 91 23:32
خاله جون من داشتم با خاطراتت زندگی میکردم، تازه اونا رو واسه همسر و مامانم هم میگفتم خیلی حیفه که ننویسی.


عزيزم شما خيلي لطف دارين. شايدم بنويسم نمي دونم. الان كه كاملا درگير پايان نامه ام هستم شايد اخلاقم بهتر شد نوشتم
مامان قند عسل
8 تیر 91 8:52
مثل خودمی،ناراحت که باشی قید همه چیو میزنی. موفق باشی خاله جون . با اجازه لینکتون کردم.


مرسي عزيزم داغون داغونم. مرسي منم لينكتون ميكنم
maryam, duste khale hoda :D
20 تیر 91 20:04
ehhhhhhhhhhhhhhhhhhh fekonam payam ghablim ersal nashud!!!!

hamash yadam mire in code amniatio bezanam. ok bikhial

tabrik wase weblog jadiddddd
mofalak bashe, tafalode gole ghashangamam mobarak

ye site haie jadidi peyda kardam ke toosh vase tazin weblog koli icon mitoni peyda koni hoda jan , mifrestam vasat be onvan kadoye tafalod base yasiiiiii mocholo

m0o0o0o0o0o0o0ch


مريم جون مرسي. چقدر دلم برات تنگ شده. پايان نامه كجايي؟؟؟؟؟؟ دستت هم درد نكنه. ميذارم سر موقع از اين آدرسها استفاده مي كنم مرسي دوسي
maryam, duste khale hoda :D
24 تیر 91 23:39
merc fadat shammmm , manam miss u besiartaaaaaa. payaname ehtemalan mehr ya shahrivar defa mikonam, hatman davatet mikonam vase jalase defa X: yasi jonam davate


مرسي گلم. منم احتمالا همون موقع دفاع ميكنم ولي كارام پيش نميره اصلا
کودکانه های من
7 مرداد 91 23:00
سلام خاله هدی جونم
وبلاگتون مبارک باشه،خیلی قشنگه هم قالبش هم نوشته هاش هم نویسندش
خاله جونم چند وقته حس میکنم هستی ولی نیستی
بماند که خودم هم نبودمتازه از بند اسارت امتحانات آزاد شدم
خاله جونم؟یه بار قول دادی بهم بگی چند سال ازم کوچیکتری ولی نگفتی!
خیلی دلم میخواد بدونم این خاله هدی که اینهمه مجذوبش شدم چند ساله که مهمان کره ی زمینه
اگه هم دوست نداشتی اشکال نداره


به به دوست جونی خودم دوباره برگشت قرار شد یه زمانی بگم چندسال ازت بزرگترمِ البته از لحاظ سن شناسنامه ای! بهرحال حالا بذار بعدا. فعلا خیلی سرم شلوغه ودرگیر کارای پایان نامه و ... هستم. مرسی عزیزم از لطفت. انشااله آخر شهریور ماه که آزاد شدم کلی حرف دارم باهات