اولين ناناسي خاله هدياولين ناناسي خاله هدي، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

❤خاله هدی❤

زلزله شیراز رو هم لرزوند

1391/6/2 13:25
نویسنده : خاله هدی
671 بازدید
اشتراک گذاری

داشتم الان روی پایان نامه ام کار میکردم. خدا شاهده روی گزینه ای کلیک کرده بودم درمورد وحشتی در ماه رمضان، پایان نامه ام در مورد نشانه های آخرالزمانه، داشتم به وحشت شب 23 رمضان یعنی زلزله ای که در آذربایجان میومد فکر میکردم که یهو صدای اذان ظهر شیراز بلند شد و بلافاصله زمین و زمان با سرعت زیادی تکون خورد با یه صدای بسیار وحشتناک. دویدم بیرون ولی برگشتم تا موبایلم رو بردارم. سه چهار نفر کف حیاط بیمارستان مات و مبهوت ایستاده بودن و یه پسر جوون یه ستون رو گرفته بود. زنگ زدم مامانم که محمد پیشش بود وحشتزده گفت خوبم و محمد رو زدم زیر بغلم اومدم بیرون. به بابام زنگ زدم در دسترس نیست. به بابا احسان یاسی زنگ زدم خداروشکر خوب بودن. سارا هم در دسترس نیست. دلم بدجور شور میزنه البته بیشتر بابت بابام چون خارج شهره. طرف کوهمره سرخی که سابقه زلزله های ویرانگر داره. وای خدایا رحم کن برای کسی اتفاقی نیفتاده باشه.

خدایا غم آذربایجان هنوز بر دلهای ماست، شانه های ما توان آوار برداری دیگری نداره، رحم کن خدا!

 

- الان بابام زنگ زد. خداروشکر سالمه. خدایا همه رو دلشاد کن.

 

پي نوشت:

برام جالبه كه با اين وحشتي كه ما كرديم شدت زلزله 3.8 ريشتر بود. جالبتر اينكه كسايي كه طبقه اول و همكف بودن كمتر اين زلزله رو حس كردن و افراد در طبقات بالاتر با ترس و وحشت اونو حس كردن. يه صداي ووور ووور وحشتناك كه همراش همه چي ميلرزيد. من يهو احساس كردم وسط صندليم به سمت بالا داره بلند ميشه و همه چي صدا ميداد و باشدت هرچه تمامتر تكون ميخورد حدود10 ثانيه . بعداز اين همه سال و اينهمه زلزله اي كه ديده بودم اين يكي خيلي متفاوت تر بود، ترسناك و دلهره آورتر از همه ولي جالبه 6.2 ريشتر به اندازه اين 3.8 ترس نداشت!!! اين حرف من نيست. دوستام و همكارام هم وحشتزده بودن و همگي داشتن از هم حلاليت مي طلبيدن و بدهكاريهاشونو پس ميدادن. مامانم هم با محمد به كوچه فرار كرده بود بعدش با آب قند حالش جا اومد.

البته شايد چون كانون زلزله خود شيراز بوده اينقدر شدت رو بيشتر احساس كرديم. ويك مطلب ديگه اينكه فكر كنم منطقه ما (ستارخان و زرگري- ولي عصر - عفيف آباد و قسمتهايي از قصردشت) اين زلزله رو بيش تر از جاهاي ديگه حس كردن اين شايد اينكه ما روي يه قسمت از گسليم يا خروجي گسل سمت ماست چون صداش خيلي بيشتر آزارمون داد.

بهرحال خداروشكر ميكنيم به خاطر اينكه مثل هميشه به ما رحم كرد. چون همه ما ميدونيم شيراز روي يه گسل نيمه فعاله، گسلي كه حدود صدسال پيش شيراز رو با خاك يكسان كرده بود و اين چندساله همه جا صحبت از فعال شدن اونه. باز خدا رو شكر ميكنيم كه به نسبت جاهاي ديگه ساختمان سازي تاحدودي اصولش بيشتر اينجا رعايت ميشه حتي توي روستاها،‌ مگر نه اگه همين زلزله درجاهاي ديگه ميومد خدا ميدونه چي ميشد.

ولي ترسش هنوز توي وجودمونه بخصوص اينكه كانون زلزله خود شيراز بود.

- یه موضوع دیگه اینکه دلگیر شدم از برخی دوستان! که بعداز فهمیدن شدت ریشتر زلزله به نوعی با کنایه سخن گفتن. بهرحال خوبه که تشریف ببرن توی مدارک موجود نگاهی بندازن و ببینن که ما شیرازی ها متاسفانه خیلی زلزله با شدت بالا داشتیم و روی لوس و ننر بازی نیومدم مطلبی بنویسم.

----يه چي جالب!!  الان اومدم روي وبلاگم و ديدم كه مطلبي كه درباره زلزله نوشتم نيست، نگو از ترس مطلب زلزله رو توي وبلاگ ياسمين زهرا كه دم دست تر بوده نوشتم. بنابراين مطلب رو جابجا ميكنم و ميبرم توي وبلاگ خودم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامانی طهورا
3 شهریور 91 13:58
سلام دوست خوبم
شنیدم اونجا هم زلزله اومده بازم دلم لرزید !! خدا به هممون رحم کنه
منم مثل شما دلم همش آشوب داره که نکنه گسل تبریز هم فعال بشه آخه گسل اینجا خیلی وحشتناکه هر 300 سال یکبار یه زلزله در حد 8 ریشتر میاد و همه چی رو کن فیکون میکنه
ترس همه وجودمو گرفته آخه طبق محاسبات کارشناسان تا 20 سال آینده احتمال وقوع زلزله اینجا خیلی بالاست هر چی هم به مامانم اینا و همسرم میگم از این شهر بریم یه جای دیگه هیچکدومشون جدی نمیگیرن اینروزا فقط مرگ جلو چشامه حال روحیم خیلی داغونه تو رو خدا دعام کنین


آره منم در مورد گسل تبریز از زبون پدر زمین شناسی ایران شنیدم و خیلی ناراحت شدم. واقعا یه کابوسه! ولی بهرحال آدم نمیتونه کار و زندگی و خانواده و دوستاشو بذاره و بره اونم توی ایران که همه جاش روی گسله. فقط خدا رحم کنه و دل همه بخصوص شماها رو آروم کنه که فعلا توی شرایط خاصی هستین. امیدت به خدا باشه انشااله با همین زلزله های کم (پس لرزه ها) آتیش این گسل نیمه بیدار هم میخوابه. امیدمون فقط به خداست
مامان گلی
4 شهریور 91 10:54
هدی جان قسمت هرچی باشه همان میشه.من اینوباوردارم. موقع بمب باران ,تهر ان را زمان جنگ موشک میزدن یکعده میامدن رشت خانه اقوامشون .چندوقتی صدام فرودگاه رشت بمب باران میکرد.یک خانواده ازتهران آمده بودن پیربازار رشت خانه فامیلشون که نزدیک فرودگاه بود.آن شب 5تا بمب اتداخت 4تاشون افتاده بود توی مزارع وپنجمیش افتاده بود توی همان خونه ای که اینا آنجامهمان بودن. همشون مرده بودن

ودیگه اینکه دلگیر نشویک عده کارشون همینه .هرجور که باشی ویا مطلب بنویسی ,آنها برداشت غلط خودشون دارن وفقط یک چیزی میخوان بگن.از کوتاه فکریشون که به خودشون اجازه میدن درباره احساس قلبی دیگران اظهار نظر کنن.شما برای دل کسایی بنویس که بالرزیدن تنت دلشون به لرزه میوفته


ممنونم مهربون. انشااله همیشه سالم باشین
مامن ريحان عسلي
5 شهریور 91 12:06
سلام اگه منظورتون منم باور كن منظور خاصي نداشتم من حرفمو با نيشخند ( ) نوشتم ديگه فك نمي كردم ناراحت بشيد در هر صورت اگه اينو نوشتيد كه من بدونم آيم سو سوري
مامان دینا جون
9 شهریور 91 19:46
وای خدای من.زلزله وحشتناکه حتی اگه 1 ریشتر باشه.صداش از خودشم وحشتناکتره.خدا به هممون رحم کنه.


انشااله. اگه خدا رحم نكنه كه ... اميدهمه به خداست
مامي نسيم( مامان ملودي )
20 شهریور 91 9:16
خدايا سوميش و به خير بكن . خدا رو شكر كه به خير گذشته عزيزم

انشااله