اولين ناناسي خاله هدياولين ناناسي خاله هدي، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

❤خاله هدی❤

همه ما مسئوليم

ديشب با خواهرا رفتيم بيرون (توضيح بيشتر جايز نيست). حدود 10 شب بود. يه جايي ماشينها رو پارك كرده بوديم و من و ندا توي ماشين اونا داشتيم صحبت مي كرديم كه يهو حضور يه خانم حواسمونو پرت كرد. يه خانم حدود 60 ساله بود،‌ شايد كمتر و يا شايدم بيشتر. رفت توي جوي آب و شيشه هاي خالي نوشابه رو جمع ميكرد... حرفهامون بريده بريده شد و من و ندا كه انگار داشتيم از چيزي فرار ميكرديم، هي سركي ميكشيديم و ... دلم ديگه طاقت نياورد و گفتم داره پلاستيك جمع ميكنه و ندا هم گفت:‌ ها... دوباره مثلا بحتمون رو ادامه داديم،‌ ولي احساس مي كردم نفسم داره تنگ ميشه و حالت تهوع هم سراغم اومد... يه چيز روي قلبم سنگيني ميكرد و روحم داشت متلاشي ميشد طوري كه از ندا...
6 تير 1391

تقارن افتتاح وبلاگم با سالروز راه اندازي وبلاگ ياسمين زهرا

خداوندگارا، با نام و يادت شروع ميكنم تا راهنمايم باشي تا بي نهايت... در اوج احساس نگارشم كه با يادآوري خاطره اي تنم ميلرزه... خدايا، بدون اينكه بدونم يه لحظه متوجه شدم امروز سالروز راه اندازي وبلاگ ياسمين زهراي عزيزمه. پارسال يكشنبه 5 تير براي چهل روزگي ياسمين زهراي عزيزم وبلاگشو درست كردم و امروز در روزي كه ميخواستم براي خودم بنويسم  و وبلاگ خودم رو ساختم ديدم يكسال از وبلاگ نويسيم گذشته. بدون اينكه اين مناسبت رو به ياد داشته باشم... اين مساله رو به فال نيك ميگيرم ... خدايا ازت ممنونم كه بي هيچ بهونه اي دل كوچيك منو شاد ميكني... دوست دارم خدا اينم اولين پست من در كل ني ني وبلاگ: http://yasaminzahra-pouryasin.niniweblog.com/...
5 تير 1391