زلزله شیراز رو هم لرزوند
داشتم الان روی پایان نامه ام کار میکردم. خدا شاهده روی گزینه ای کلیک کرده بودم درمورد وحشتی در ماه رمضان، پایان نامه ام در مورد نشانه های آخرالزمانه، داشتم به وحشت شب 23 رمضان یعنی زلزله ای که در آذربایجان میومد فکر میکردم که یهو صدای اذان ظهر شیراز بلند شد و بلافاصله زمین و زمان با سرعت زیادی تکون خورد با یه صدای بسیار وحشتناک. دویدم بیرون ولی برگشتم تا موبایلم رو بردارم. سه چهار نفر کف حیاط بیمارستان مات و مبهوت ایستاده بودن و یه پسر جوون یه ستون رو گرفته بود. زنگ زدم مامانم که محمد پیشش بود وحشتزده گفت خوبم و محمد رو زدم زیر بغلم اومدم بیرون. به بابام زنگ زدم در دسترس نیست. به بابا احسان یاسی زنگ زدم خداروشکر خوب بودن. سارا هم در دسترس نی...
نویسنده :
خاله هدی
13:25